دلنوشته های فریدون کدخدایی

دلنوشته های فریدون کدخدایی

چشم ما نگران توست ای ایران ای خاک اهرایی
دلنوشته های فریدون کدخدایی

دلنوشته های فریدون کدخدایی

چشم ما نگران توست ای ایران ای خاک اهرایی

یک ایرانی در مورد همه چیر اطلاع دارد.


آقای دکتر ایستاده بود و درباره‌ی این می گفت که خارج رفتن خیلی سخت است. آنجا تو باید در یک زمینه تخصص داشته باشی و این با ذات ایرانی در تضاد است:«ایرانی جماعت در همه‌ی زمینه‌ها تخصص دارند.»

بعد برایمان تعریف کرد که دوستش که پزشک است رفته لوور؛ او را برده‌اند بگردانند ؛ او هم ایستاده جلوی هر تابلو جیک‌و‌پوک تابلوها را گفته و نظرش را درباره هنر نقاشی در قرون گذشته و سده‌ی میانه و نسل‌های بعد و تکنیک های نقاشی و تکنیک‌های منسوخ شده که نیاز جامعه‌ی امروز است بیان کرده. ناگهان پلیس ریخته او را به عنوان جاسوس گرفته. حالا او هی قسم خورده که ای بابا ما ایرانی‌ها در همه‌ی زمینه‌ها تخصص داریم اما پلیس باور نکرده و او را که برای یک کنگره رفته بوده ریپورت کرده به خاک وطن.

منبع
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد