دلنوشته های فریدون کدخدایی

دلنوشته های فریدون کدخدایی

چشم ما نگران توست ای ایران ای خاک اهرایی
دلنوشته های فریدون کدخدایی

دلنوشته های فریدون کدخدایی

چشم ما نگران توست ای ایران ای خاک اهرایی

ملا حبیب الله شریف کاشانی وبهائیت آران


 

بعضی ما ایرانیان یک عادت بسیار زشتی داریم  هزار دروغ را کنار هم می گذاریم تا یک توجیه برای یک هدف از پیش ساخته درست کنیم . وقتی این توجیهات با حماقت کنار هم می آید صورت شنیعی به خود می گیرد.

سناریو جدیدی طرح شده است که فلسفه وجودی زیارت کاشانی ها در 21 ماه رمضان برپایه یک دروغ مصلحتی از طرف یک مجتهد کاشانی است

سناریو این است:

ملا حبیب الله شریف کاشانی مجتهد معروف برای متحد کردن مردم  دیار کاشان وآران به دروغ- خواب ساختکی را بالای منبر برای مردم تعریف می کند وخودش هم اسیر این خواب می شود

در خواب -  امام اول شیعیان به تعریض از او می خواهد که بدیدن پسر غریب اودر آران برود. وی با پای پیاده باجماعتی بعداز رویت خواب به این مهم همت می گمارد.

البته بعدها در گفتار این فقیه وفرزندش کاشف به عمل می آید که پایه واساس این خواب دروغ ـ جهت اتحادمردم بر علیه فرقه بهائیت ومبارزه با آن بوده است.

شاید بتوان مقاله عبدالله شهبازی برای تاریخ بهائیت در آران را با آنچه در افواه عمومی سالحوردگان می شنویم نظری صائب بدانیم وبه آن استناد کنیم وآن را به حقیقت نزدیک بدانیم.

البته مشخص نیست که چگونه می توان با رفتن به هلال بن علی این هم در یک روز مشخص در سال با بهائیت مبارزه کرد ؟ واز کجای زیارت یک جماعتی می توان اتحاد را نتیجه گرفت وجالبتر این که اتحاد فوق برای مبارزه با گروهی طرح شده است که درآن زمان خالی از وجه بوده است شاید برای این طنز بتوان زیارت جمعه نشلجی ها در مشهد اردهال را اتحاد بین نشلج و فین دانست وچندین نمونه دیگراز این قبیل  که در حوزه جعرافیای ما رسم است

بر این سوال پرسش های دیگری هم می توان اضافه کرد.

1- نتیجه این اتحادو دروغ در زمان ملاحبیب الله چه شد و چرا مردم با بهائیت مبارزه نکردند ؟

2-ازمجتهد اصولی مانند ملا حبیب الله بعید است که این اصل بدیهی فقهی را نداند که مقدمه حرام ٰ- حرام است به این بیان که اگر مقدمه حرام، علت تامه تحقق حرام باشد، به گونه‌ای که پس از انجام مقدمه، ذی المقدمه هم تحقق پیدا کند، چنین مقدمه‌ای حرام است چرا که با ساختن این دروغ بدعتی ایجاد می شود ومکانی نامعلوم مقدس شناخته می شود وشاید تا ابد مردم دیاری به خرافات روی می آورند که این از اعاظم گناهان کبیره است حداقل سازندگان این سناریو با شیخ احمد روحانی بیدگلی موارد را چک کنید تا گافی به  این بزرگی ایجاد نشود وبر فقها تهمت ناروا نزنید

شاید شیخ طائفه هم از این اصل بدیهی اصولی بی اطلاع است .

3-تاریخ شفاهی در آران مویدآن است که مردم آران با پیروان بهائیت با کمال دوستی ومرواده برخورد می کردند واین تا زمان آیت الله بروجردی ودستور  وی به آقای فلسفی در مبارزه با فرقه بهایت ادامه داشته است  در 15 خرداد این مرودات تبدیل به اعمال زشتی شد که نه شرع پذیرای آن بود نه قانون. البته واکاوی آن برخورد نیاز به تامل دارد که در این مقال جای آن نیست.

4-چرا مجتهد کاشانی - با ادله صواب به مبارزه با بهائیت نرفت وبادروغی که با اصل هدف متباین است یک بدعت خرافی ایجاد کرد؟ به دیگر سحن چرا با یک روش غلط به مبارزه با روش علط دیگری رفت ؟

سوال اصلی این است چرا ملا حبیب الله کار آقای بروجردی را انجام نداد؟

به لحاظ فرهنگی اجتماعی بستر این کار در زمان ملا حبیب الله بسیار هموار وفراهم تر بود . چرا که در دهه 30 و40 سران حکومتی پشوانه بی بدیل بهائیت بودند که در زمان ملا حبیب الله این پشوانه وجود نداشت وحتی به دلایل فرهنگی بستر آن وجود داشت ومردم بسیار حرف شنویی داشتند.

در مورد پشت به قبله  ساختن زیارت محمد هلال و بهره برداری سیاسی از امامزاده با رویت نقشه های هوایی سال 47 و 52 آران براحتی می توان به چرایی آن پی برد.....

واگرقراراست بگوییم که ریشه  سحن ایشان یک خواب است باید اشاره کنیم که ته داستان اسماعیل وحضرت ابراهیم درقران وداستان یوشف فقط یک خواب بود و بس .

برای یک مجتهد در سطح ملاحبیب الله زیبنده نیست که با یک خواب-  یک دروغی به این بزرگی بسازد؟!!

به قول بعضی ها بشر موجود عجیبی است .مجموعه پیچیده ای از دروغ و شهوت و فریب و میل پنهانی به کشتار .گاهی هم دین بازی می کند .

ایرج افشار / فرزند برومند و رشید ایران زمین


 
 


ای کاش یک جو تعصب ، حمیت ، غیرت ، وظیفه وایران دوستی  مرحوم ایرج افشار در وجودمان بود او که همواره نگران ایران زمین بود هیجوقت خود را محدود به جغرافیای محلی و قومی نکرد ودل در منافع شخصی نداشت جغرافیای ذهن افشار ادای احترام به فرهنگ ایران‌زمین بود کسی که استاد شفیعی کدکنی در باره اش این گونه می گوید دریغا و بسیار بار دریغا که به پنجاه «چهرة» ممتاز هم نمی‌توان جای خالیِ آن یگانه را پُر کرد.حقا که او ایرج افشار است و بس، رها از هر عنوان و لقبی.

دعایی

منطقیون می گویند فرض محال محال نیست با این فرض اگر من یک روزی وزیر اطلاعات شوم رو ی صندلی وزارت نمی نشینم تا اولین دستورم این باشد.

پرونده امنیتی این دو نفر را برایم بیاورید

1- صادق قطب زاده

2- محمود دعایی