دلنوشته های فریدون کدخدایی

دلنوشته های فریدون کدخدایی

چشم ما نگران توست ای ایران ای خاک اهرایی
دلنوشته های فریدون کدخدایی

دلنوشته های فریدون کدخدایی

چشم ما نگران توست ای ایران ای خاک اهرایی

پاسخی برای یک پاسخ

جناب آقای توحیدی

با عنایت به اینکه من در جریان انتخابات شورا ها ، نه ذی نفع بودم ونه علاقه ای به رصد آن دارم و حقیقتا دیگر تمایل به ادامه این نامه نگاری ها را نداشتم ولی از باب شفاف سازی آخرین متن را خدمت شما عرضه می دارم

1- انتخابات در تمام کشورهای دموکراتیک دنیا با ائتلاف صورت می گیرد مخصوصا در شورای شهر این امر دارای وضوح بیشتری است حالا اگر در منطقه ما قدم های نادرستی برداشته می شود نباید صورت مسئله را پاک کرد وائتلاف خدشه ای بر مکانیزم  انتخابات نمی گذارد .

2- نوشته اید : ( من چندان حقوقدان نیستم اما می دانم مدعی العموم و قاضی نباید یک نفر باشد) جهت مزید اطلاع شما باید عرض کنم در حدود 8 سال در ایران طبق قانون ، مدعی العموم و قاضی یک نفر بود پس امکان این امر هست

3- آقای توحیدی ، این از بدیهیات است که اشخاص چه اهل رسانه یا غیر آن می توانند از مطالب دیگران یا بخشی از آن (بدون اجازه نویسنده اما باذکر نام ومنبع ) ، استفاده کنند در رساله های دکترا و پایان نامه کارشناسی ارشد این موارد به کرات دیده می شود حتی خود مندر حدود 70 مطلب، پایان نامه کارشناسی حقوق جزا وجرم شناسی ام را در باب رشد کیفری   را از بخشی از کتب و مقالات دیگران با ذکر منبع استفاده کرده ام 

ولی سخن من این  است که بنده به عنوان کسی که از متنی استفاده می کنم به هیچ عنوان حق ویراستاری یا تعویض کلمات را ندارم حتی اگر این کلمات اشنباه املایی داشته باشد باید عین عبارات را در قلاب بیاورم حذف بخشی از متون دیگران سانسور محسوب می شود.

4-در مقاله درب طلایی زیارت محمد هلال آران ، بنده هم به ساختن درب ها ، هم به ساختن حسینیه های میلیاردی  و پول گزاف از صاحبان قبور نقد داشتم وآن را مصداقی از اسراف و حرام فرض کردم شما فقط ذره بین  خود را روی زیارت محمد هلال بردید و ساخت حسینیه ها را شاید به جهت اینکه به کسی برنخورد حذف کرده اید در این مورد شما دچار خطا شده اید وبه نظر می رسد هدف از نگارش ، این متن تغییر پیدا کرده است .

و بعد  می نویسید :گر چه من هیچ شکی ندارم که رسانه ها مجازند بدون اجازه از تمام یا بخشی از مطالب کتابها و سایتها و وبلاگها استفاده کنند.( با ذکر نام نویسنده یا نام کتاب و سایت. بسته به مورد) و در مطلب پیشین حدود 10 دلیل آوردم که یک دلیل برای اثبات هر چیزی کافی است  . اما با این وجود با سعید غلامیان (وکیل و روزنامه نگار ) تماس گرفتم  وایشان گفتند که از لحاظ حقوقی رسانه این اختیار را دارد که از تمام یا بخشی از مطالب افراد ( بدون اجازه ولی با ذکر نام یا ماخذ ) استفاده کند.

شایان ذکر است اگر رسانه ایی مقاله نویسنده ایی را چاب کند ، حق هیچ دخل وتصرف در آن را ندارد مگر اینکه عنوان کند این مقاله خلاصه شده است یا اینکه کل آن را چاب کند ولی از روزنامه خود در مورد متن مقاله ، سلب مسئولیت کند .

امروز بنده در فیسبوک از آقای غلامیان در مورد حذف بخشی از متون دیگران در رسانه که به هدف کلی نویسنده  ضرر می رساند،  سوال کردم عین جواب  ایشان را که با سخنان شما در تضاد  کامل است را اینجا ببینید متاسفانه شما جواب ایشان را مصادره به مطلوب کرده اید .

5-آقای توحیدی من چندین نقد در مورد محمد هلال نوشته ام باور کنید حتی یک توهین به من نشده است  والبته نقدی در مورد هاشم بن علی و خواهر امام زمان هم دارم  که از ترس  اینکه شما بیدگلی ها من را مرتد وبه سرنوشت احمد کسروی دچارم کنید از نشر آن ابا دارم . مطمئن باشید اگر مدفن این دو در آران بود  من با ادله  رجالی  و علمی اثبات می کردم که امام زمان خواهر ندارد. واز نشر آن ابایی هم نداشتم .

شما با یک نقد نامه ، چه سر وصدایی به راه انداختید از لودگی سخیف تا ....بگذریم

دیگر اگر قرار باشد در مورد هاشم بن علی  وخواهر امام زمان بنویسیم چه واویلایی می شود....... این است طرز تفکر دو مکان در مورد نقد !!!

بنده در کامنت هایی که چندین روز آمده هر کدام داری کمترین توهین به  شما بود حذف کردم ولی شما کامنتی را تایید می کنید که بنده ، عنوان کردم بیدگلی ها محارب هستند خدا را شاکرم که هنوز اصل مطلب هست من گفتم کسانی که در ماجرای 75 ، زمینه اخافه مردم را فراهم کردند محارب اند نه همه بیدگلی ها ، آیا این مصداق بارز ساتسور نیست یا خود شما حتی در  جوابیه تان هم دست از سانسور بر نداشته اید من نوشته ام : این است نمونه ای از افراط و تفریط کودکانه در منش ورفتار بعضی از ما ایرانیان و شما در جوابیه تان با حالت تمسخر این گونه آورده اید : من هر چه فکر می کنم منظور از این جمله را نمی فهمم.اینکه رفتار و منش ما ایرانیان کودکانه است و مثلا از هندی ها ، ایتالیایی ها ، نیجریه ای ها و هندوراسی ها و عراقی ها نیست از چه منبعی گرفته شده است؟ کدام فرد تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده است. شاید هم حق با شما باشد  من و 70 میلیون نفر دیگر باید دقت بیشتری در کارهایمان داشته باشیم تا شما نتوانید عیب و ایرادی از کارهایمان بگیرید.

امیدوارم خداوند به همه ما سعه صدر و تقوای کلام عنایت کند من توفیق شما و دوست ارجمندم جناب بیدگلی را از خدای بزرگ خواستارم


نویسنده یا انتخاب متن توسط: فریدون کدخدایی
نوشته شده توسط فریدون کدخدایی در 10:32 | لطفا مطلب ما را نقد کنید | لینک این پست
لطفا به این متن امتیاز مناسب بدهید
چهارشنبه بیست و یکم خرداد 1393

 

 

هر چند به توصیه دوستان  مشفق ، شایق نبودم به این نامه نگاری ها ادامه بدهم و حقیقتا سخترین کار در زندگی دفاع از خود است  ولی جهت تنویر افکار عمومی فقط به چند مورد اشاره می کنم.

آقای توحیدی  متن های نوشته شده  را از اول تا آخر در پستی جمع آوری کرده است و پاسخی برای آنها گذاشته اند اما نامه 20 ایشان را نمی بینم

بگذریم که جهان محل گذشتن است .

1-ایشان ائتلاف در آران وبیدگل را نه ائتلاف ، بلکه پدر سالارانه می دانند هرچند در نوشته فبلی ام اذعان به این امر داشته ام که ائتلاف دارای مولفه دقیقی است که باید این مولفه ها رعایت شوند ولی کلیانت سخنان آقای توحیدی دارای مناقشه است فقها یک قاعده ای دارند به نام اذن در شیئی اذن در لوازم آن است به روایت بهتر اگر کسی وارد ائتلاف شد باید لوازم آن را هم بپذیرد مثال قابل درک آن ، ماجرای رای گیری شهرداری تهران در شهریور 92 ، و اخراج خانم الهه راستگو عضو حزب اسلامی کار برای عدم رعایت از قوانین حزب و ائتلاف بود چرا که ورود در ائتلاف پذیرش مواد آن  هم است در همه دنیا این رسم است مکانیزم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر این منوال است به همین دلیل است دو نفر از دو حزب رقیب بالا می آیند . برای مثال حزب دموکرات روی یک تفر ائتلاف می کنند و حزب جمهوری خواه هم یک نفر انتخاب می شود برای رقابت در انتخابات ، پس این امر پدر سالارانه نیست هرچند در منطقه ما هنوز مولفه های دقیقی برای آن رسم نشده است وقدم های اول را برمی داریم .

 2- در مورد ویرایش  یک متن و سانسور یک متن شما گرفتار قیاس مع الفارق شده اید واز مغالطات پیروی می کنید هنوز هم می گویم شما باز در باره ماده چهارم قانون مطبوعات روش انحراف را پیش گرفته اید.  ماده چهارم  جهت تنویر افکارعمومی  همراه با لینک مربوطه ذکر می شود.

ماده 4. هیچ مقام دولتی و غیردولتی حق ندارد برای چاپ مطلب یا مقاله ای درصدد اعمال فشار بر مطبوعات برآید و یا به سانسور و کنترل نشریات مبادرت کند

تبصره 1 ـ متخلف از مواد(4) و (5) به شرط داشتن شاکی به حکم دادگاه به انفصال خدمت از شش ماه تا دوسال ودر صورت تکرار به انفصال دایم از خدمات دولتی محکوم خواهد شد.

مجددا در این مورد از یک حقوق دان مشورت کنید هرچند قانون مطبوعات دچار تحول در سال های متمادی شده است ولی منطبق بر قانون اساسی ، سانسور متن جرم محسوب می شود آقای توحیدی ویرایش یک اثر با حذف بعضی از جملات در یک متن تفاوت ماهوی با هم دارند اینکه دو متن شما را روزنامه ای سانسور کرده است و یا ایران وارد حوزه مالکیت معنوی نشده است  جواز سانسور متن دیگران را به شما نمی دهد .

شما حتی در این جوابیه تان هم دست از سانسور بر نداشته اید من نوشته ام : این است نمونه ای از افراط و تفریط کودکانه در منش ورفتار بعضی از ما ایرانیان و شما در جوابیه تان این گونه آورده اید :من هر چه فکر می کنم منظور از این جمله را نمی فهمم.اینکه رفتار و منش ما ایرانیان کودکانه است

به متن خودتان نگاه کنید کلمه بعضی را عامدا برداشته اید و خودت و 70 ملیون ایرانی را با حذف این کلمه وسط ماجرا کشیده اید!!

آیا تحریف به این وضوح را شما نام ویرایش برآن می گذارید ایا حذف این جمله توهین به بسیاری نیست ؟ من قضاون این عملتان را به خوانندگان می سپارم واز خدای بزرگ توفیق تقوای اقوال را برای همه ما خواستارم.

در جایی از متن تان آورده اید: در مورد اینکه یک رسانه و نشریه حق دارد از تمام یا قسمتی از نوشته و سخنان دیگران استفاده کند آنچنان واضح است که نیازی به نوشتن آن در قانون نیست.

اگر این مورد برای شما تا این حد بدیهی است چرا بالای وبلاگ تان نوشته اید:(استفاده از مطالب وبلاگ با ذکر منبع ازاد است.) بدیهیات که نیاز به ذکر ندارد واز طرفی چرا صاحب  وبلاگ سبز اندیش کاشان   جناب دکتر مدرس زاده  ، در بالای وبلاگشان این گونه آورده است : ( درج مطالب این وب گاه در روزنامه ها و نشریات و وب های دیگر بی اجازه کتبی و هماهنگی با مدیر وب مجاز نیست.)قبول کنید از خودتان قانون در می آورید که قلبا هم به آن ایمان ندارید!!

در متن بیست که حقیقتا در بعضی موارد 20 است، آورده اید : مظلومیت بیدگل در آن است که به دلیل نالایقی سران خود و همچنین ناخالگی سران طرف مقابل در 3 دوره شورا هیچ نماینده ای در شورای شهر خود نداشته و شهروندانش حتی جرات نمی کنند مشکلات خود را به شهردار و شورا بگویند.و شما سوال کردید منظور از بزرگانی که مسبب این همه کدورت هستند کیست ؟

آقای توحیدی من خود تصادفا در سال 75 در ماجرای زباله ، شاهد بسته شدن خیابان وواندالیزم خیابانی وبه آتش کشیدن لاستیک و ترساندن مردم بودم که این عمل ساعت ها ادامه داشت آیا می دانید از نظر حقوقی آمر و مباشر این  عمل دارای چه مجازاتی هستند ؟ محاربه

محاربه یعنی اِخافه مردم از طریق سلاح سرد و گرم آیا این عمل  جرء مظلومیت بیدگل بود واین که هیچ کس را ندارند تا صدایشان را بشنود!!!!

در مورد مصادیق محاربه و نطبیق آن بر شورش خیابانی  سال 75 ، از سوی هم شهری های مظلومتان با یک فقیه ویک حقوق دان مشورت کنید این اعمال در ان سالها باید حکم محارب را جهت اخافه مردم در پی می داشت چون مظلومیت بالا بود کسی وقعی به آن نگذاشت !!!!!


نویسنده یا انتخاب متن توسط: فریدون کدخدایی
نوشته شده توسط فریدون کدخدایی در 0:3 | لطفا مطلب ما را نقد کنید | لینک این پست
لطفا به این متن امتیاز مناسب بدهید
جمعه شانزدهم خرداد 1393
طنز یا لودگی و کودکانه !!
 

 

قصه ای شده است این زندگی ما ، بی دینان عموما من را متحجر می نامند و مذهبیون  عنوان بی دین به من می دهند . این جمله را در محفلی گفتم عزیزی با زیرکی گفت : مشکل را در خودت نمی بینی؟! گفتم :  شاید ، ولی مشگل اصلی در فرهنگ ما ایرانیان است که اهل افراط و تفریط هستیم این هم از نوع مفرطش !

وبلاگ گنگ خواب دیده در نقد هیچ جماعتی خود را وام دار نمی داند البته اعتقاد دارد که باید نقد، با چهار چوب علمی واصولی  صورت گیرد.

صاحب وبلاگ در حوالی کویر که هنوز از شوک به حساب نگرفتنش توسط اهل حل وعقد بیدگل!! و مردم در انتخابات شورای شهر بیرون نیامده است طنز مایه هایی در نقد شورا  و پست به کجا چنین شتابان  گذاشته است .

ایشان در آن متن اعتقاد دارد که شهردار باید اهل رسانه باشد البته ایشان خود رااهل رسانه هم می داند .

اینجانب در بهمن سال گذشته نقدی برای درب طلایی زیارت محمد هلال آران نوشتم بعد چند روز ،آقای توحیدی تماسی با من داشت  واجازه چاب آن  متن را در روزنامه اش گرفت.  گفتم اشگالی ندارد بعد از رویت  روزنامه ، با سانسور عجیبی در متن فوق ،مواجه شدم ایشان هر کجایش را دوست نداشته بود ، سلیقه ای حذف  و تیغ تیز و زشت سانسور ،متن را مثله کرده بود و در کل هدف نویسنده  ، منحرف شده بود بدون اینکه توضیحی بدهد که این متن خلاصه شده است .

خواننده محترم  متن اصلی را اینجا مشاهده کند و متن نگارشی توسط ایشان هم که در روزنامه وی وجود دارد.

من فکر می کنم ایشان می خواست توسط یک آرانی ، کارکنان زیارت محمد هلال را زیر سوال ببرد !! من برای اینکه وارد این مباحث  حاشیه ای نشوم هیچ واکنشی نشان ندادم واز کنار آن گذشتم وشاید ایشان ، این گذشت را نشانه ندانستن فرض کردند !!!
حالا سوال این است که آیا شهردار به زعم آقای توحیدی این گونه باید اهل رسانه باشد ؟!! با تیغ زشت سانسور ، رسانه با طمع توحیدی !!

ایشان نوشته اند که من آقای بیدگلی را شووینیست عنوان کرده ام بعد با متنی که بیشتر به لودگی تمایل دارد تا طنز ! ، این واژه را شبیه کمونیست دانسته است و جالب اینکه در پاسخ به کامنی شوویتست را یک برچسب غربی عنوان کرده است یک مارک مثل آدیداس یا کوکاکولا و با تعجب فراوان سوال می کند که  فردوسی هم در این رسته است ؟ در پاسخ به این مورد، من عین عبارات را به دانایان علمی و فلسفی حواله می دهم  و سکوت پیشه می کنم ..

 در متن به کجا چنین شتابان ،  جهت تقریب به ذهن،  مثالی عنوان شده است که خانه پدری من در همسایگی شهرداری بود وبرای آسفالت این کوچه،  خود شهرداری باید درصد بسیار زیادی از این هزینه آسفالت را می پرداخت به علت این که ضلع شمالی کوچه  ، شهرداری است ولی باز از همسایه ها هزینه آسفالت را گرفت بروایت بهتر ، طبق قانون ، هرینه آسفالت کوچه ها  را باید ساکنین آن کوچه بپردازند بعد با طرح سوالی ، در خواست آقای بیدگلی را مبنی بر رایگان بودن آسفالت،  بی اساس خواندم.

والبته نویسنده بیست !!!!   ما این گونه برداشت کرده اند { آیا چاله چوله های کوچه خانه پدری من را دیده ای که اگر دیده ای ننویس و اگر ندیده ای بیا ببین و ننویس } قضاوت این عبارات وبرداشت ایشان را هم به خوانندگان واگذار می کنم و در این مورد هم ،سکوت را بهترین می دانم . 

در زمانی که من معلم کامپوتر  بودم به بسیاری از دانش آموزان بیدگلی توصیه ام این بود که برای بزرگان بیدگل وبلاگی درست کنند که برای واصف بیدگلی و سلیمان صباحی این مهم تحقق یافت

آقای توحیدی ! حسین قصه شما می تواند با ادله واستباط قوی وچارچوب های علمی همه را نقد کند مطمن باش بنده در این مورد بسیار استقبال هم می کنم اما تعصب وافراط را در هر قالبی باشد باید جلوش را گرفت .

آقای توحیدی ! چگونه است که اگر درب طلایی زیارت محمد هلال و اصلا خود محمد هلال نقد شود مورد به به وچه چه آقایان قرار می گیرد ودر روزنامه هایتان هم آن گونه که خود می خواهید مثله شده  آن رادرج می کنید ولی اگر با ادله یک نامه ای که هیچ مشخصه حقوقی و منطقی ندارد نقد شود به طنزکه نه ، به لودگی آن را لوث می کنید این نشانه مظلومیت شماست !!!!

این است نمونه ای از افراط و تفریط کودکانه در منش ورفتار بعضی از ما ایرانیان


نویسنده یا انتخاب متن توسط: فریدون کدخدایی
نوشته شده توسط فریدون کدخدایی در 23:11 | یک نقد ارزشمند | لینک این پست
لطفا به این متن امتیاز مناسب بدهید
شنبه دهم خرداد 1393
به کجا چنین شتابان ؟!...
 
 

 

 

خدا شاهد است این پست را با اکراه می نویسم با خود عهد کرده بودم در این بچه بازی های شووینسم منطقه ای وارد نشوم چرا که خود را صالح به اظهار نظر نمی دانم واعتقاد دارم بحث در این مورد کم فایده  است و موجبات کدورت های کور منطقه ای را فراهم می کند. اعتقاد دارم که قسم جلاله بازخواست در قیامت دارد ولی باز چه باید کرد ؟

دوست خوبم  آقای بیدگلی در وبلاگ وطن من بیدگل ، منطقه بیدگل را دارای یکی از غنی ترین و پربار ترین فرهنگ ها در کشور ایران عزیز می داند .اینکه غنی ترین وپربارترین {فرهنگ ها !!!} دارای چه معانی است. من در این باب بی اطلاع ام . البته تعریف ومولفه های فرهنگ دارای مناقشه جدی است 

ایشان نامه ای به شهردار نوشته اند . سبک وسیاق کتابت نامه ، حاکی از این امر  دارد که قاضی و شاکی در یک مسند نشسته اند فحوای کلام این نامه سر گشاده، سوالاتی را برای خواننده ایجاد می کند .

1- آقای بیدگلی،  آیا در مدت یک سال گذشته ،کوچه شما چاله وچوله پیدا کرده است  من یادم هست که چندین سالی که جلسات نقد کتاب  می آمدم آسفالت کوچه شما ، زیاد تعریفی نداشت چرا در 6 سال گذشته در این باب نگارشی نداشته اید؟!

خدمت شما عرض کنم خانه مرحوم پدرم ، دقیقا پشت شهرداری مرکزی واقع شده است به روایت دیگر ما همسایه شهرداری هستیم در سالی که خانه پدری ساخته شد کوچه ما آسفالت نشده بود و به هنگام باران حوضچه ای از آب باران سرتاسر کوچه را را می گرفت وعبور ومرور عابرین تقرییبا غیر ممکن می شد و  صورت بسیار زشت وغیر بهداشتی پیدا می کرد . من شاید بیش از 50 بار برای آسفالت کوچه ای که شهرداری خودش در آن سهیم بود و الان هم در افواه عمومی به - کوچه شهرداری - معروف است به شهرداری رفتم و آخر الامر با پیگیری های زیاد من ، کوچه آسفالت شد شهرداری مُصّر بود که قانون می گوید باید اهالی کوچه سهم خودشان را در آبادی و اسفالت کوچه بدهند سهم خودمان را دادیم بعد از طفره های زیاد،  شهرداری آمد وکوچه را آسفالت کرد.

چگونه است که شما توقع دارید این قانون در مورد کوچه شما نادیده گرفته شود!؟

2- آقای بیدگلی نقد باید منصفانه باشد امیدوارم نگار شما در کسوت فرمانداری بنشیند  وبه  آبادانی شهر کمک کند راستی آقای بیدگلی اگر نگار و شهید مظلوم بهشتی شما ، به جبرروزگاردر غرب شهر متولد می شد باز شمادر مورد ایشان این اعتقاد را داشتید ؟! خوب می دانید که ما برای سخنان و نظراتمان در روز جزا و قیامت باید پاسخگو باشیم در این مورد چه پاسخی دارید و خوب می دانید که در دین ما حسب ونسب و برتری منطقه ای به منطقه دیگر (به روایت قدما قوم گرایی ) گناه محسوب می شود .

راستی سر دفن اون بنده خدا ریچارد فرای، ( قطع دارم اگر 3 سال گذشته می مُرد یک جلسه نقد کتاب ما در باره ایشان بود وحتما من وشما در مورد ایران دوستی ایشان خطابه ها می خواندیم و صدا وسیما برنامه ها برایش تدارک می دید. )  آن سوال اساسی که اگر فرای را در کارخانه برق  یا در کنار پایگاه صاحب الزمان بیدگل دفن می کردندآیا آرانی ها اجازه می دانند ؟!!  چند روز برای من حکم یک طنز تلخ را داشت .

 3- ما که در شعائر دینی خود را مکلف به انجام فرایض می دانیم چه خوب است از این سهم خواهی ها دست برداریم وشایسته سالاری را مد نظر داشته باشیم مگر در سقیفه بنی ساعده چه تفکری حاکم بود آیا مااز فرهنگ علوی پیروی می کنیم؟!!

یاد دارم در زمانی که برای هویت سیاسی منطقه کوشش های زیادی می شد تا آران وبیدگل به شهرستان تبدیل شود واز کاشان منفک گردد از سوی افرادی که امروز در شرق منطقه ، داعیه سهم خواهی دارند هیچ دوندگی نبود و ساکت نظاره گر بودند و ای کاش به سکوت بسنده می کردند متاسقانه  بعضا دراین راه ، حکم اصطکاک را بازی می کردند .امروز بعضی از آن افراد معلوم الحال برای همه نقشه راه می کشند.

البته به نظر من باز این مهم نیست که افراد درگذشته چه کرده اند میزان شایستگی ودلسوزی امروز  آنان برای پیشرفت جامعه است .راقم این سطور چند ماهی است دارم روی یک پروژه  ی به نام < آران وبیدگل و کاشان ، 100 سال قبل و100 سال بعد>  کار می کنم که قکر می کنم شهریور ماه امسال به شرط توفیق الهی وحیات  منتشر خواهد شد هرچند بسیار زمان بر است در آن مقاله زوایای پنهان مسائل تخصصی ، واکاوی خواهد شد .امیدوارم برای تنویر افکار عمومی منشا خیر باشد.

ای کاش بزرگان ما مسبب این همه کدورت در میان مردم نمی شدند  از خدای بزرگ که هادی صراط مستقیم است برای همه توفیق تقوا در اعمال واقوال را دارم وامیدوارم ما در سخنانمان تقوای قول را رعایت کنیم....

این روزها زیاد شعر استاد ناز ادبیات ایران  را با خود زمزمه می کنم .

 به کجا چنین شتابان ؟ / گون از نسیم پرسید / دل من گرفته زینجا/ هوس سفر نداری /ز غبار این بیابان ؟/ همه آرزویم اما/ چه کنم که بسته پایم/ به کجا چنین شتابان ؟/ به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم /سفرت به خیر !‌ اما تو و دوستی خدا را/ چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی /به شکوفه ها به باران /برسان سلام ما را


نویسنده یا انتخاب متن توسط: فریدون کدخدایی
نوشته شده توسط فریدون کدخدایی در 20:38 | لطفا مطلب ما را نقد کنید | لینک این پست
لطفا به این متن امتیاز مناسب بدهید
پنجشنبه هجدهم اردیبهشت 1393