دلنوشته های فریدون کدخدایی

دلنوشته های فریدون کدخدایی

چشم ما نگران توست ای ایران ای خاک اهرایی
دلنوشته های فریدون کدخدایی

دلنوشته های فریدون کدخدایی

چشم ما نگران توست ای ایران ای خاک اهرایی

من و دایی جان ناپلئون (2)


 

این روزها به توصیه صادق زیبا کلام که امیدوارم کلامش زیبا باشد و اعمالش صادق دارم سریال دایی جان ناپلئون را می بینم ایرج پزشک زاد در مصاحبه ایی گفته که تمام کاراکتر کتابش وام گرفته شخصیت های خانوادگی خود اوست یا دوستانی که با او حشرونشرداشته اند ..

ولی خلقات ما ایرانیان در تمام شئونات زندگی ما اثرگذار است ومن فکر می کنم این سریال طنزو تلخ گوشه ای از تفکرات سیاسی روزگاری را می تواند ترسیم کند که سریال در آن روزها ساخته شده است .

کاراکتر اشخاصی که با تامل می توان دریافت ما چگونه ایم

دایی جان : مصداق توهمات یک تفکربارز وکور که همواره خود را غالب می داند هرچند در قالب توهم توطئه است

مش قاسم : مصداق بارز مردمی که کورکورانه اطاعت می کنند وچه خوب خودش در جایی از قصه در حال دوختن خشتک شلوارش می گوید : از بس این روزها دنبال این واون دویدم خشتکمان پاره شده است .

شیر علی قصاب: مصداق بارز تفکر خشن عریان به دست استی که با ساطور از ارزش هایش دفاع می کند هرچند ارزش هایش زیر دست وپای دیگران لطمه می خورد واتفاقا نوکر وچاکر کسی است که بیشتر به ارزش هایش لطمه می زند ( اسدالله میرزا )

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد