دلنوشته های فریدون کدخدایی

دلنوشته های فریدون کدخدایی

چشم ما نگران توست ای ایران ای خاک اهرایی
دلنوشته های فریدون کدخدایی

دلنوشته های فریدون کدخدایی

چشم ما نگران توست ای ایران ای خاک اهرایی

بمناسبت 21 آذر تولد احمد شاملو

 

 

در این بن بست
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می دارم
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست، نازنین
و عشق را کنار تیرک ِ راه بند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بستِ کج و پیچِ سرما
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی ست،نازنین
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن ِ چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابان اند
بر گذرگاه ها مستقر
با کنده و ساتوری خون آلود
روزگار غریبی ست نازنین
و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب ِ قناری
بر آتش ِ سوسن ویاس
روزگار غریبی ست، نازنین
ابلیس ِ پیروزمست
سور عزای ما را به سفره نشسته است
 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد